روزی سه خسیس با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود.
برای آن که هیچ کدام دلشان نیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند،
یکی گفت:از چیزهایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار و دیگری خربزه،
دومی گفت:که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند .
سومی گفت :که هرکس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود،
وقتی خربز تمام شد نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند.
یکی گفت:دندان زدن به پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند ،
دومی گفت:پوست خربزه چشم را درشت و رنگ را براق می کند،
سومی گفت:دندان زدن پوست خربزه تکبر را کم وآدمی رابه خدا نزدیک می کند ،
آنقدر دندان زدند و لیس کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند.
فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت:که اگر یک دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما بنگرم می ترسم .پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را به جای ورق قرآن در بغل بگذارند وتخمه اش را تسبیح کرده با آن ذکر یا قدوس بگویند !
حضرت علی علیه السلام فرمودند :«دورترین مخلوقات از ساحت قدس خداوند متعال آدم خسیس غنی مالدار است »(غرر،ص29)
خسیس
آخرین نظرات